ملاک انتخاب همسر
1. اوصاف همسر شایسته:
قرآن، درباره لزوم رعایت شایستگى و اهمّیّت اوصاف همسرى که انسان در ابتدا برمىگزیند یا اگر ازدواج با همسر نامناسبى صورت گرفته، باید این شایستگى را در او پدید آورد، مباحثى را مطرح کرده و درباره همسران نامناسب که گاه در حدّ دشمن مىتوانند کانون خانواده را فاسد کنند، هشدار مىدهد: «یـایُّها الَّذین ءَامَنوا اِنَّ مِن اَزوجِکُم و اَولـدِکُم عَدُوّاً لَکُم فَاحذَروهُم...». (تغابن/64، 14)
تکیه قرآن در موارد متعدّد بر صلاحیّت و شایستگى همسر، مفهومى عام است و شامل جنبههاى گوناگون ظاهرى (جسمى) و معنوى (دینى و اخلاقى) مىتواند باشد; آیه90 انبیاء/21 که گزارشى از اجابت دعاى زکریا* است، مىفرماید: «واَصلَحنا لَهُ زَوجَه». برخى این آیه را به اصلاح ظاهرى و جسمى معنا کرده و گفتهاند: همسر زکریا عقیم بود، خداوند نازایى او را از بین برد یا پیر و شکسته بود و خداوند او را جوان کرد و برخى، آیهرا به اصلاح اخلاقى معنا کرده و گفتهاند: خداوند، همسر زکریا را خوش اخلاق قرار داد.[59] آیه34 نساء/4، زنان صالح و درستکار را کسانى مىداند که در برابر نظام خانواده خاضع هستند و نهتنها در حضور شوهر، بلکه در غیاب او مرتکب خیانت مالى و ناموسى نمىشوند و حقوق او را مراعات مىکنند[60]: «فالصّـلِحـتُ قـنِتـتٌ حـفِظـتٌ لِلغیبِ بِما حَفِظَ اللّهُ...». در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «تزوّجوا فى الحجر الصالح فاِنّ العِرق دسّاس» ;[61] با خانواده شایسته ازدواج کنید; زیرا خصایص والدین و اجداد، به نسل بعد سرایتمىکند.
در برخى آیات، سرانجام نیک آخرتى، براى همسر انسان، در گرو صلاحیّت آنان قرار داده شده است: «جَنّـتُ عَدن یَدخُلونَها ومَن صَلَحَ مِن ءابائِهِم واَزوجِهِم وذُرِّیّـتِهِم» (رعد/13، 23)، و این فرجام نیک در آیه8 غافر/40، در قالب دعاى فرشتگان حامل عرش الهى، براى همسران صالح نقل شده است: «رَبَّنا واَدخِلهُم جَنّـتِ عَدن الَّتى وعَدتَّهُم ومَن صَـلَحَ مِن ءابائِهِم واَزوجِهِم...» ، و در سوره فرقان/25، آیات 63 به بعد، پس از بیان ویژگىهاى عبادالرّحمن، دعاى آنان را نقل مىکند که پروردگارا! همسران و فرزندان ما را مایه چشمروشنى ما قرار ده: «والَّذین یَقولُونَ رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزوجِنا و ذُرِّیّـتِنا قُرَّةَ اَعیُن» (فرقان/25،74) یکى از دعاهاى مشهور مسلمانان هنگام حج این دعا است: «رَبَّنا ءَاتِنا فِىالدُّنیا حَسَنةً و فِىالأخِرةِ حَسنَة» (بقره/2،201) که در حدیثى از پیامبر، اینگونه تفسیر شده است: کسى که خدا به او قلبى شاکر و زبانى مشغول به ذکر حق و همسرى با ایمان که او را در امور دنیا و آخرت یارى کند، ببخشد، نیکى دنیا و آخرت به او داده، و از عذاب آتش بازداشته شدهاست.[62]
قرآن در آیه32 نور/24، صلاحیّت و شایستگى بردگان را هنگام ازدواج، مورد توجّه اولیاى آنان قرار داده است: «...والصّــلِحینَ مِن عِبادِکُم واِمائِکُم...» گروهى صلاحیّت در آیه را به آمادگى براى ازدواج[63] و برخى آن را به صلاحیّت دینى، تفسیر کردهاند;[64] زیرا بسیارى از بردگان، در سطح پایینى از فرهنگ و اخلاق قرار داشتند; بهطورى که هیچگونه مسؤولیّتى در زندگى مشترک احساس نمىکردند و همسر خود را به آسانى رها کرده، او را بلاتکلیف مىگذاشتند; بدین سبب دستور داده شده، هرکدام صلاحیّت اخلاقى دارند، به ازدواج با او اقدامکنید[65]
در برخى آیات، صفاتى مشخّص، براى همسران شایسته ذکر شده است; ازجمله در آیه90 انبیاء/21 به سه ویژگى براى خانواده زکریا اشاره کرده است: در انجام کار خیر شتاب مىکردند و در همه حال، خدا را مىخواندند و همواره در برابر او خشوع داشتند: «...اِنَّهُم کانوا یُسـرِعونَ فِى الخَیرتِ و یَدعونَنا رَغَبًا و رَهَبًا و کانوا لَنا خـشِعین». در آیه5 تحریم/66 خداوند، 6 صفت را براى همسران شایسته برشمرده که الگوى خوبى براى همه مسلمانان، هنگام انتخاب همسر است: 1. «اسلام»; 2. «ایمان» یعنى اعتقادى که در اعماق قلب انسان نفوذ کند; 3. «قنوت»، یعنى اطاعت در برابر خدا یا شوهر،[66] همراه با خضوع; 4.«توبه»، یعنى استغفار و عدم اصرار بر گناه; 5.«عبادت خداوند»، عبادتى که روح و جان او را پاک و پاکیزه کند; 6. «اهل گناه نبودن». بسیارى، «سـئِحـت» را به روزهدار بودن تفسیر کردهاند;[67] ولى راغب گوید: مقصود، روزهاى است که نگهدارنده اعضاى بدن از ارتکاب گناه باشد.[68] برخى نیز آن را اشاره به زنان مهاجر دانستهاند[69]: «عَسى رَبُّهُ اِن طَـلَّقَکُنَّ اَن یُبدِلَهُ اَزوجـًا خَیرًا مِنکُنَّ مُسلِمـت مُؤمِنـت قـنِتـت تـئِبـت عـبِدت سـئِحـت...».
2. کفویّت در ازدواج:
کفویّت بهصورت شرط صحّت یا لزوم عقد ازدواج،[70] از نظر بسیارى از اهلسنّت، برابرى و همتایى زن و شوهر، از جهت نژاد، اسلام، حرفه، حریّت، دیانت و مال است.[71] سرخسى مىگوید:[72] چون سفیان ثورى عرب بوده، تواضع کرده و عجم را کفو خود قرارداده است; ولى ابوحنیفه چون عجم بوده، تواضع کرده و گفته: ما کفو عرب نیستیم، دلیل سفیان ثورى، حدیث نبوى است: مردم همانند دندانههاى شانه هستند و همه باهم برابرند، و عرب بر عجم برترى ندارد. برترىهاى نژادى و حرفهاى را مىتوان با توجّه به آیه «... اِنّا خَلَقنـکُم مِن ذَکَر و اُنثى ... اِنّ اَکرمَکُم عِنداللّهِ اَتقـکُم» (حجرات/49،13) غیر معتبر دانست; زیرا بر اساس این آیه، ملاک برترى، تقوا قرار داده شده است.
فقیهان شیعه، کفویّت را بهمعناى برابرى در اسلام، شرط ازدواج مىدانند[73] که در آیه221 بقره/2 با صراحت از نکاح با مشرکان، و در آیه10 ممتحنه/60 از پاىبندى به پیوند ازدواج با زنان کافر نهى شده، و در آیه26 نور/24 فرموده است: زنان خبیث و ناپاک از آن مردان خبیث و ناپاکند، و مردان ناپاک به زنان ناپاک تعلّق دارند: «اَلخَبیثتُ لِلخَبیثینَ والخَبیثونَ لِلخَبیثتِ...» ، و در نقطه مقابل، زنان پاک به مردان پاک و مردان طیّب به زنان طیّب و پاک تعلّق دارند. در روایات آمده که مؤمن، کفو مؤمن است.[74] اگر از دیانت و امانتدارى کسى، راضى هستید، سنّت ازدواج را به تأخیر میندازید.[75] بیشتر فقیهان شیعه، کفویّت در مال را شرط ازدواج ندانسته[76] و به مسلمان بودن بسنده کردهاند; زیرا ادلّه عام، مانند «اَوفوا بِالعُقود» (مائده/5،1) بر صحّت ازدواج، دلالت دارد و خدا، وعده داده است که با ازدواج فقر به گشایش، تبدیل مىشود: «... اِن یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللّهُ مِن فَضلِه...» (نور/24،32)، ولى برخى از امامیّه،[77] کفویّت در مال را شرط دانستهاند; البتّه نه بهمعناى تساوى در ثروت، بلکه بهمعناى توان تأمین مخارج و قدرت بر پرداخت نفقه*اى که در شأن همسر باشد و بر این مطلب به آیه25 نساء/4 استدلال کردهاند: «ومَن لَم یَستَطِع مِنکُم طَولاً اَن یَنکِحَ المُحصَنـتِ المُؤمِنـتِ فَمِن مامَلَکَت اَیمـنُکم...». ولى این آیه، درصدد بیان حکم شرعى نیست; بلکه صرفاً مىگوید: کسى که از نظر مالى بر تحمّل مهر و نفقه قدرت ندارد، راه براى ازدواج بر او بسته نشده است; زیرا با مخارج سبکترى مىتواند با کنیزان ازدواج کند.[78]
اهداف و آثار ازدواج:
حکمتها و آثار مهمّى بر ازدواج مترتّب مىشود، و قرآن در آیاتى به آنها پرداخته است. در برخى ازدواجها، هرچند زن و مرد با یکدیگر زندگى مىکنند، لکن اهدافى که باید در زندگى حاکم باشد، از میان مىرود و دو طرف بهرهاى از زندگى مشترک نمىبرند برخى گفتهاند:[79] هرجا نشانههاى الفت و حکمتهاى زوجیّت چه در دنیا و چه در آخرت برقرار باشد، قرآن واژه زوجیّت را بهکار برده است (روم/30،21; فرقان/25، 74; زخرف/43، 70; بقره/2،25; یس/36، 56)، و هرگاه جاى این نشانهها و حکمتها را بُغض و خیانت یا تفاوت عقیده زن و مرد با یکدیگر پر کند، قرآن واژه «امرأة» را آورده است (یوسف/12، 30; تحریم/66، 10ـ11); همچنین آن جا که حکمت زوجیّت (بقاى نسل انسان) از میان برداشته مىشود، بازقرآن، واژه «امرأة» را بهکار برده است (ذاریات/51، 29; مریم/19، 4ـ5; آلعمران/3،40); بدین سبب وقتى دوباره این حکمت شکوفا مىشود و نهال زوجیّت به بار مىنشیند، بازقرآن تعبیر را عوض کرده، کلمه «زوج» را بهکار مىبرد. در آیه40 آل عمران/3، زکریا(علیه السلام) با اعجاب از بشارت الهى به یحیى(علیه السلام) از پیرى خود و نازا بودن همسرش سخنمىگوید: «وامرَاَتى عاقِرٌ» ; ولى وقتى دعاى او اجابت مىشود، مىفرماید: «واَصلَحنا لَه زَوجَهُ». (انبیاء/21،90)
اهداف و آثار ازدواج عبارتاند از:
1. حفظ نسب:
در اسلام، حفظ نسب*، پایه احکام و حقوقِ فراوانى است. بعضى از احکام فقهى، بر شناخت رابطه فرزند* با پدر و مادر یا بر شناخت نسبتهاى فامیلى دیگر، مبتنى است. تبعیّت فرزند از پدر و مادر در کفر و اسلام، در طهارت و نجاست، در بردگى و حریّت، جواز ربا بین پدر و فرزند، قصاص نشدن پدر به قتل فرزند، مقبول نبودن شهادت پسر بر ضدّ پدر، وجوبِ قضاى نمازهاى میّت بر پسر بزرگتر، مسائل ارث، حبوه (اموالى از ترکه میت که اختصاص به پسر بزرگتر دارد مانند قرآن، انگشتر، شمشیر و لباس)،[80] نظر به محارم و ازدواج با آنان، دیه قتل خطایى که بر عاقله (خویشان پدرى قاتل، مانند برادران، عموها و فرزندان آنها)[81] واجب است، ولایت پدر و جدّ، حقوق طرفینى مانند حقّ حضانت و نفقات، عقوق والدین و اطاعت از آنها و مسائل اخلاقى مانند صله رحم، هبه به اقارب، عقیقه فرزند و مسائل فراوان دیگرى، بر حفظ انساب متوقّف است.[82] عدّه زن بین دو ازدواج و انتظار براى ازدواج دوباره پس از وفات شوهر به مدّت 4 ماه و 10 روز (بقره/2، 234)، عدّه زن به مدّت سه دوره پاکى پس از طلاق (بقره/2، 228) و انتظار زن باردار براى ازدواج مجدّد تا هنگام وضع حمل (طلاق/65، 4)، همه این مقرّرات گویاى اهمّیّت حفظ نسب است. حرمت ازدواج با زن شوهردار (نساء/4، 24)، و حرمت زنا (اسراء/17،32) نیز بر پایه حکمت حفظ نسب قرار داده شده است.[83] (=>احصان; زنا)
2. برخوردارى از سکون و آرامش:
نیاز روح به آرامش، با اهمّیّتتر از نیاز جنسى است. همسر شایسته در پیشآمدهاى زندگى، راه وصول به آرامش* و سعادت را نزدیک مىکند: «ومِن ءایتِهِ اَن خَلَقَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزوجًا لِتَسکُنوا اِلیها...» (روم/30، 21)، «...وجَعَل مِنها زَوجَها لِیَسکُنَ اِلیها...». (اعراف/7، 189) برخى مفسّران،[84] مقصود از لباس را در آیه187 بقره/2، سکون و آرامش دانستهاند; همانگونه که خدا، شب را لباس (مایه آرامش و سکون) دانسته:«وجَعَلنا الَّیلَ لِباسًا» (نبأ/78، 10); بنابراین، آیه187 بقره/2 (هُنَّ لِباسٌ لَکُم و اَنتُم لِباسٌ لَهُنّ) نیز به سکون و آرامشى که با همسر حاصل مىشود، اشاره خواهد داشت.
3. حفظ نوع بشر:
طبق بیان قرآن، ازدواج وسیلهاى براى تولید و بقاى نسل در انسان و حیوان است: «...جَعَل لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزوجًا و مِن الاَنعـمِ اَزوجًا یَذرَؤُکُم فِیه...». (شورى/42، 11) گرچه جمله «یَذرَؤُکُم فِیه» ، تکثیر نسل انسان را بیان داشته است، در این جهت، میان انسان و چارپایان و گیاهان فرقى نیست. در جاى دیگرى مىفرماید: پروردگار، شما را از «نفس واحدى» آفرید و جفتش را نیز از جنس او آفرید، و از آن دو، مردان و زنان بسیارى را پراکنده ساخت: «...و بَثَّ مِنهُما رِجالاً کثیرًا و نِسآء...». (نساء/4، 1) در آیه72 نحل/16 مىفرماید: از همسرانتان براى شما فرزندان و نوهها قرار داد «...وجَعَل لَکم مِن اَزوجِکم بَنینَ و حَفَدَة». قرآن، بقاى نسل انسان و اجتماع مدنى را به ازدواج منوط مىداند و روى آوردن به زنا* و لواط* را نابودکننده راه بقاى نسل مىشمارد: «ولاتَقرَبُوا الزِّنى اِنّه کان فـحِشةً و ساءَ سَبیلاً» (اسراء/17،32)، «اَئِنَّکُم لَتَأتونَ الرِّجالَ و تَقطَعونَ السَّبیلَ...» (عنکبوت/29، 29); زیرا با رواج راههاى نامشروع، رغبت به نکاح کم مىشود; جاذبهاش از بین رفته، فقط بار تأمین مسکن و نفقه و به دنیا آوردن اولاد و تربیت آنان، باقى مىماند; در نتیجه، آسانترین راههاى اشباع غرایز که نامشروع است، رایج مىگردد و هدف بقاى نسل، رنگ مىبازد.[85]
4. داشتن فرزندان صالح:
یکى از خواستههاى غریزى انسان، نیاز فطرى به پدر و مادر شدن است و پاسخ به این خواسته با ازدواج تأمین مىشود. در سایه ازدواج است که نسلى داراى اصل و نسب پدید مىآید. قرآن در آیاتى، فرزند را زینت زندگى دنیا شمرده که بیانگر رغبت انسان به داشتن فرزند و برقرار شدن رابطه پدر و مادر با فرزند است:«اَلمالُ والبَنونَ زینَةُ الحَیوةِ الدّنیا». (کهف/18،46) داشتن فرزند بهصورت ثمره ازدواج، با تعبیرهاى گوناگونى در قرآن آمده است. در آیه223 بقره/2 پس از اینکه مىگوید: «نِساؤُکُم حَرثٌ لَکُم فَأتوا حَرثَکُم اَنّى شِئتُم...» ، یادآور مىشود که بکوشید از این فرصت بهره گیرید و با پرورش فرزندان صالح و شایسته که به حال دین و دنیاى شما مفید باشند، اثر نیکى براى خود از پیش بفرستید:[86] «...وقَدِّموا لاَِنفُسِکُم...». در آیه187 بقره/2 پس از آن که از آمیزش با همسر سخن بهمیان آمده است، مىفرماید: «...وابتَغوا ما کَتَبَ اللّهُ لَکُم...» که به نظر بسیارى مقصود، طلب فرزند است.[87] درخواست فرزندِ صالح از خداوند در موارد متعدّدى از قرآن، آمده است. در آیه189 اعراف/7 از قول پدر و مادرى نقل مىکند که عرضه مىدارند: اگر فرزند صالحى نصیبشان شود، شکرگزار خواهند بود: «...دَعَوُا اللّهَ رَبَّهُما لـَئِن ءاتَیتَنا صــلِحـًا لَنَکونَنَّ مِنَ الشّـکِرین». در چند جا از قرآن، درخواست حضرت زکریا(علیه السلام)مطرح شده که از خداوند، فرزندى خواسته است تا لیاقت جانشینى او را داشته: «...فَهَب لِى مِن لَدُنکَ وَلیًّا...» (مریم/19، 5)، و مورد رضایت پروردگار باشد: «...واجعَلهُ رَبِّ رَضِیّا». (مریم/19، 6) در سوره آلعمران، پس از مشاهده شایستگىهاى مریم(علیها السلام)، پروردگار خویش را مىخواند که: خداوندا! ازطرف خود، فرزند پاکیزهاى به من عطا فرما: «...هَب لى مِن لَدُنکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً اِنّک سَمیعُ الدُّعاءِ». (آلعمران/3،38)
5. مودّت و رحمت:
از دیگر آثار ازدواج، موّدت و رحمت است: «...وجَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً و رَحمَةً...» (روم/30،21). آنچه در آغاز زندگى مشترک بین زن و شوهر، یگانگى برقرار مىکند و اثر آن در مقام عمل ظاهر مىشود، مودّت* است;[88] ولى پس از گذشت زمان و رسیدن دوران ضعف و ناتوانى، رحمت جاى مودّت را پر مىکند.[89] مودّت غالباً جنبه متقابل دارد، اما رحمت یک جانبه و ایثارگرانه است پرورش کودکان و خدمات بلاعوض به همسر نیازمند، ایثار و رحمت است.[90] در اینجا براى حفظ نظام خانوادگى، مودّت رنگ مىبازد; ولى رحمت جاىگزین آن مىشود.
6. ارضاى غریزه جنسى:
غریزه جنسى، نیرویى است که در زن و مرد قرار داده شده و ازدواج، وسیلهاى مجاز براى اطفاى نیروى شهوت و پاسخى به این غریزه خدادادى است: «والَّذین هُم لِفُروجِهِم حفِظون اِلاّ عَلى اَزْوجِهم اَو مامَلَکَت اَیمنُهم فَاِنَّهم غَیرُ مَلومین». (مؤمنون/23، 5ـ6) (=>آمیزش) در حدیث آمدهاست: میان لذّتهاى مادّى و جسمانى در دنیا و آخرت، هیچکدام به پایه لذت زناشویى نمىرسد; سپس امام به آیه14 آلعمران/3 استشهاد مىکند که در بیان شهوات گوناگون، علاقه به زن را مقدّم داشته است:[91] «زُیِّنَلِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَوتِ مِنَالنِّساءِ والبَنینَ والقَنـطیرِ المُقَنطَرَة...». در آیه187 بقره/2 مىفرماید: خداوند دانست که شما به خود خیانت مىکردید و آمیزش با همسر را که ممنوع شده بود، انجام مىدادید; بدین سبب، ممنوعیّت برداشته شد: «...عَلِمَ اللّهُ اَنَّکم کُنتُم تَختانونَ اَنفُسَکُم فَتابَ عَلَیکُم و عَفا عَنکُم فالـنَ بـشِروهُنَّ...». این آیه، به نیاز غریزى جنسى اشاره دارد که به رغم ممنوعیّت شرعى، مردم بهسوى آن کشیده مىشوند; البتّه این امر نمىتواند انگیزه اصلى و هدف نهایى ازدواج باشد; زیرا غریزه جنسى در زن و مرد، دوره محدودى دارد و اگر غرض از ازدواج، فقط این جهت باشد، باید زوجین هنگام ناتوانى جنسى، یکدیگر را رهاکنند یا زن و مردى که توانایى جنسى خویش را از دست دادهاند، هیچگاه پیمان زناشویى نبندند.
7. بازداشتن از گناه:
یکى از آثار ازدواج براى زن و مرد، ایجاد زمینه تقوا* و دورى از گناهان است. با اشباع غریزه جنسى در زن و شوهر، زمینه گناهان شهوتانگیز از میان مىرود. اینکه در قرآن از کسى که ازدواج کرده، به «محصن و محصنه» تعبیر شده: «فَاِذا اُحصِنَّ...» (نساء/4، 25)، به جهت این است که زن و مرد، با ازدواج در حصن و سنگر مستحکمى قرار مىگیرند و خود را حفظ مىکنند تا وسوسههاى شهوانى در آنان اثر نگذارد;[92] بلکه ازدواج، زمینه گناهان دیگر را نیز از بین مىبرد; زیرا پذیرفتن مسؤولیّت تأمین و تربیت اولاد، انسان را به استفاده بهینه از عمر وامىدارد و براى گناه و معاشرتهاى گمراهکننده، جایى باقى نمىماند. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)فرمود: «مَن تزوّج فقد اَحرز نصف دینه».[93]با ازدواج، نیمى از دین صیانت مىشود. در روایتى دیگر آمده است: بدترین مردم، کسانىاند که ازدواج نمىکنند.[94] در تفسیر آیه187 بقره/2 (هُنَّلِباسٌ لَکُم و اَنتُم لِباسٌ لَهُنّ) برخى گفتهاند: آنگونه که انسان، با لباس از سرما و گرما و حشرات و آسیبهاى پوستى، محافظت مىشود، زن و مرد، با ازدواج، یکدیگر را از گناه* حفظ مىکنند.[95]
در آیه28 نساء/4 حکمت تشریع ازدواج با کنیزان اینگونه بیان شده است: «یُریدُ اللّهُ اَن یُخَفِّفَ عَنکُم...» ; زیرا پیروى از شهوات و در دام گناه افتادن، براى انسان، وزر و سنگینى مىآورد و تشریع ازدواج و فراهم شدن امکان آن براى کسى که نمىتواند با زنان آزاد ازدواج کند، از فساد و گناه جلوگیرى مىکند و انسان از عواقب آن در امان مىماند و این نوعى توسعه براى انسان شمردهمىشود.[96]
8. توسعه رزق:
نگرانى از تنگدستى، یکى از بهانههایى است که براى گریز از ازدواج، مطرح مىشود. قرآن، اینگونه به انسان امیدوارى مىدهد: از فقر و تنگدستىِ بىهمسران، غلامان و کنیزانِ درستکارِ خود نگران نباشید و در ازدواج آنها بکوشید; چرا که اگر فقیر باشند، خداوند از فضل خویش، آنان را بىنیاز مىسازد: «واَنکِحوا الاَیـمى مِنکُم والصّــلِحینَ مِن عِبادِکُم واِمائِکُم اِن یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللّهُ مِن فَضلِه». (نور/24، 32) برخى گفتهاند: مفاد این آیه، وعده خداوند به بىنیاز کردن کسانى است که تشکیل خانواده مىدهند.[97] روایاتى نیز این معنا را تأیید مىکند. در حدیثى، امام صادق(علیه السلام)، ترک ازدواج بهسبب ترس از فقر و تنگدستى را سوء ظن به پروردگار دانسته;[98] زیرا پس از وعده قرآن به توسعه رزق*، نگرانى در این زمینه، جز بدگمانى به خدا نیست.
با توجّه به اینکه افرادى در جامعه، پس از ازدواج، نهتنها ثروتمند نمىشوند، بلکه بر فقرشان افزوده مىشود و اگر این آیه، متضمّن وعده خداوند باشد خلف وعده لازم مىآید و خلف وعده قبیح است، گروهى برآنند که براى وعده در این آیه باید مشیّت الهى در تقدیر گرفته شود; یعنى پس از ازدواج، اگر خدا بخواهد، آنان را بىنیاز مىکند; چنانکه در آیه28 توبه/9، براى وعده الهى به غنا و بىنیازى، به مشیّت خدا تصریح شده است: «وَاِن خِفتُم عَیلَةً فَسَوف یُغنیکُمُ اللّهُ مِن فَضلِه اِن شاءَ...». ممکن است گفته شود: همانطور که غنا و بىنیازى متأهّلان، به مشیّت منوط است، غنا و بىنیازى مجرّدها و کسانىکه همسر ندارند (بلکه هر پدیدهاى) نیز به مشیّت توقّف دارد، پس این چه وعدهاى است که خدا براى ازدواج داده است; زیرا همانگونه که متأهلها، با مشیّت الهى، به دو گونه (فقیر و غنى) تقسیم مىشوند، مجرّدها نیز چنین هستند و اتّفاقاً این وعده درباره مجردان در قرآن آمده است: «...واِن یَتَفَرَّقا یُغنِ اللّهُ کُلاًّ مِن سَعَتِه...» (نساء/4،130); اگر وضعیّتى پیش آید که زن و شوهر نتوانند باهم زندگى کنند و از هم جدا شوند، خداوند هر دو را با فضل و رحمت خود بىنیاز خواهد کرد.
پاسخ آن است که بسیارى از مردم مىپندارند ازدواج و فراوانى عائله سبب فقر، و تجرّد سبب اندوختن ثروت مىشود. آیه درصدد آن است که این توهّم را از دلها بزداید و غفلت از رزّاق حقیقى را بردارد و به ما بفهماند که گاه، برکت و فراوانى، در مال انسان (با وجود عائلهمند بودن) ایجاد مىشود، و گاهى هم انسان (درعین کم عائله بودن و مجرّد زیستن) هر چه مىکوشد، در معیشت او پیشرفتى حاصل نمىگردد.[99] افزون بر آنکه پذیرفتن تأمین زن و فرزند، در او حسّ مسؤولیّت استفاده بهینه از وقت و کسب عزّت و اعتبار فراهم مىآورد. بنابراین، آیه «اِنیَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ» (نور/24،32) بیان مىدارد که گاهى با ازدواج، فقر از زندگى رخت برمىبندد، نه آنکه همیشه با ازدواج، فقر برطرف مىشود و گرنه با آیه بعد «ولیَستَعفِفِ الَّذین لایَجِدونَ نِکاحًا» (نور/24، 33) تناقض مىیافت.[100] فخررازى معتقد است که آیه «اِنیَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللّهُ» در مقام وعده الهى نیست; بلکه مفاد آیه آن است که نباید ترس از فقر، مانع ازدواج شود; زیرا مال، فناپذیر است و آنچه ارزش و بقا دارد، فضل خدا است که باید در پى آن بود که از انباشتن ثروت بهتر است[101]: «قُلبِفضلِ اللّهِ و بِرَحمَتِهِ فَبِذلکَ فَلیَفرَحوا هُو خَیرٌ مِمّا یَجمَعونَ». (یونس/10، 58)
آثار دیگرى نیز بر ازدواج مترتّب است; مانند حرمت برخى از زنان (=>همین مقاله: موانع ازدواج) و اثر دیگر آن، ایجاد حقوق زوجیّت است که بهطور مستقل از آن بحث خواهد شد.
درباره وب
http://www.telegram.me/sajjadshafiee_ir . . . رشته مهندسی پلیمر نسبت به رشتههای مهندسی دیگر تقریبا جوان است و شکوفایی آن از زمان جنگ جهانی دوم آغاز شده است. اما به دلیل کاربرد روزافزون پلیمر در صنایع مختلف، این رشته به سرعت رشد کرده و امروزه جزو یکی از رشتههای مهم کشورهای صنعتی پیشرفته میباشد. هدف رشته مهندسی صنایع پلیمر تولید کلیه محصولات پلیمری از قبیل لاستیک، پلاستیک، الاستومر، چسبها، رزین و سایر مواد مورد نیاز صنعت است. برای مثال طراحی و تولید تایر ماشین در صنایع لاستیک، لولههای پلیاتیلن در صنایع پلاستیک و انواع فایبرگلاسها در کامپوزیت به یاری متخصصان مهندسی صنایع پلیمر انجام میگیرد یا حتی در این رشته شکلدهی رزینها نیز مطرح است که برای مثال میتوان به ساخت ملامین اشاره کرد.حتی کیسههای پلاستیکی و روکش ظروف نچسب ( تفلون ) از مواد پلیمری میباشند. در واقع در رشته مهندسی صنایع پلیمر هر آنچه که به این مواد بر میگردد، مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد. البته پلیمرها فقط کاربرد صنعتی ندارند بلکه کاربرد پزشکی نیز دارند. مثلا اگر کشکک زانوی یک نفر آسیب ببیند و ترمیم آن امکانپذیر نباشد، شبیه به همان کشکک زانو را با مواد پلیمری درست میکنند و بر روی زانو قرار میدهند و یا دندان مصنوعی و لنزهای چشمی همه از مواد پلیمری ساخته میشوند که به این مواد پلیمری «پلیمرهای زیستی» میگویند. فرصتهای شغلی: در صنعت پوشاک پلیمرها در تولید پاپوشها، تنپوشها و کفپوشها بسیار موثر هستند. در صنایع حمل و نقل زمینی (خودروسازی، قطار و ... )، هوایی ( هواپیما و بالگرد) و دریایی (کشتیها و ...) پلیمرها حضوری چشمگیر دارند، و بالاخره در صنایع نظامی، پزشکی، کشاورزی و بستهبندی کاربرد مواد پلیمری بسیار گسترده است.بدر صنعت پوشاک نیز پلیمرها در تولید پاپوشها، تنپوشها و کفپوشها بسیار موثر هستند. در صنایع حمل و نقل زمینی (خودروسازی، قطار و ... )، هوایی ( هواپیما و بالگرد) و دریایی (کشتیها و ...) پلیمرها حضوری چشمگیر دارند، و بالاخره در صنایع نظامی، پزشکی، کشاورزی و بستهبندی کاربرد مواد پلیمری بسیار گسترده است. باتوجه به کاربرد وسیع پلیمرها در صنایع، فارغالتحصیلان این رشته تواناییهای کافی در زمینههای ایجاد و برنامهریزی واحدهای تولیدی تبدیل پلیمر خام به مواد مصرفی و اشتغا
جستوجو
ویژه مدیریت وب
نویسندگان
لینک دوستان
برچسبها وب
مدیریت (23)
عکس (4)
مدیریت در اسلام (4)
اندروید (3)
فناوری نانو (2)
و (2)
یراق کابینت (1)
کائــوچو (1)
کائوچو طبیعی (1)
کاندیدای (1)
کوبه (1)
نوستالژی (1)
قفل حیاطی (1)
قفل لوکس (1)
قفل یونیک (1)
قفل کتابی (1)
قفل کمدی (1)
گالری یراق کوبه (1)
لاهیجان (1)
مجلس (1)
مدیر موفق (1)
مرد و زن (1)
مرودشت (1)
مزایای بیوپلیمر (1)
ملامین چیست (1)
مدیریت دانش (1)
انقلاب صنعتی (1)
ایام (1)
ایران (1)
اکسترودر (1)
پاسارگاد (1)
پلی اتیلن ، (1)
پلی پروپیلن (1)
پلی ونیل کلراید (1)
ارسنجان (1)
اسلامی (1)
اسلحه پلیمری (1)
امیرکبیر (1)
پی وی سی - PVC (1)
تاسوعا (1)
تسلیت (1)
تولدم مبارک (1)
جزوه الاستومر (1)
حسینی (1)
داستان (1)
داستانهای زیبا (1)
در (1)
دستگیره درب (1)
دهمین (1)
دوره (1)
سوپر جاذب (1)
شعر (1)
شهرستان های (1)
شورای (1)
عاشورا (1)
حامیان بلک اسکین
تاریخ : جمعه 91/6/3 | 2:0 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()